سیاه مشق های ما

وب نوشت های احمد مسرت

سیاه مشق های ما

وب نوشت های احمد مسرت

اجرای ماندگار


ما از حضور تک تک عزیزان که دعوت گروه اجرایی را پذیرفته و به تماشای

 

این نمایش دل سپردند صمیمانه تشکر می کنیم .

 

روز پنج شنبه بیست ویکم آبان ماه 88 در دومین روز جشنواره استانی تئاتر اردبیل نمایش " تبار تیره گون  غبار وترانه " به کار گردانی احمد مسرت ؛در تالار بیضاء به روی صحنه رفت این اجرا با استقبال  و اقبال عمومی در خور توجهی روبرو گشت . گروه اجرایی که پیش از این ضمن دعوت از عموم برای حضور در سالن و تماشای این نمایش ؛ از همگان در خواست کرده بود که نظر و قضاوتشان را در ارتباط با قضاوت هئیت محترم بازبینی  مبنی بر جنبی بودن کار؛ ابراز و اعلام نمایند تا ما بازهم یاد بگیریم و بیاموزیم که جایگاهمان کجاست. آری هم ما و هم دوستان عزیز تر از جان بازبین ..تا قبل از تماشای همه اجراها ؛ قضاوت هم عبث بود و هم قطعا عاری از خطا نمی توانست باشد . همت و تلاش گروه اجرایی در راستای اثبات حقانیتشان ستودنی بود . تک تک اعضا بعد از اجرا شروع به نظر خواهی نمودند و اغلب با نظر مساعد تماشاگران و زبدگان تئاتر استان مواجه شدند دست همه درد نکند که ضمن ابراز نظر ؛ مارا از راهنمایی خود نیز در ارتباط با نواقص کار ( که قطعا به آن معترف بوده و می پذیریم ) بی نصیب نگذاشتند . از همه جالب توجه تر نظر یکی از داوران ( محسن ابراهیمی؛ داور اعزامی از مرکزهنرهای نمایشی ) بود که روز اختتامیه با قاطعیت و صلابت خاصی ابراز نمودن : آقای مسرت  میتونم ازتون بپرسم روز بازبینی اجراتون در همین حد بود ؟ و بعدازاینکه جواب حقیر را شنید ( که بدلیل بی انگیزگی ناشی از جنبی بودن ؛ کار از روز بازبینی شاید ضعیف تر نیز شده باشد ). فرمودند : من تعجب می کنم از چگونگی انتخاب !!! یقینا اگر این کار در بخش مسابقه بود حرفهایی برای گفتن داشت هرچند اگر به قسمت فرهنگ و کتاب در آن بیشتر پرداخت می شد کار بسیار ستودنی می شد . ایشان ادامه دادند : من بدون تردید در گزارش خود به مرکز نبود بازبین ناظر ؛ از طرف مرکز را؛ یادآور شده و درخواست خواهم نمود تا خدای ناکرده تلاش عزیزان تلاشگر ؛ دور از چشم نماند ..و.بسیار حرف و حدیث دیگر ..که ما ازایشان به خاطر همه چیز؛ بویژه متن قاطع بیانیه هئیت داوران ؛ تشکر و خداحافظی کردیم ...ما هیچ گله ای از هیچ کس نداریم و اعتراضی نیز ...اما تصریح می کنیم همه همت ما در راستای برقراری ارتباط با مخاطب است و ما خاک پای ناظران نمایش مان را توتیای چشممان می کنیم و عاشانه ادامه خواهیم داد برای دل تشنه خودمان و عاشقان هنر راستین و مردمی .....یا حق

دعوت از دوستان و عموم علاقمندان هنر نمایش

 

بیست ویکمین جشنواره تئاتراستانی کشور – جشنواره استان اردبیل (آبان 88)

از عموم دوستان برای تماشای این اجرا دعوت به عمل می آید حضورتان موجب دلگرمی و افتخار است .

نمایش : تبار تیره گون غبار و ترانه     اجرا : 21/8/88 روز پنچشنبه ساعت 18:30-  مکان : تالار بیضاء اردبیلی

نویسنده : کریم عظیمی             کارگردان : احمد مسرت

بازیگران :

سعید قرقانی 

 اکبر صادقی         

فاطمه امیری

          

             

نور وموسیقی: فرید معتمدی                     مدیر وطراح صحنه :زهرا شاهی مفدم

فنی و تدارکات : علی فرج زاده - حجت مرادی

آفیش و بروشور : لیلا نوروزی

هماهنگی : هامون و مهیمن نظمی

تعامل از شعار تا شعور !!

تئاتر کاری گروهی است و جمع بودن و مسئولیت پذیری در ذات پویا و جوشان آن متبلور و متجلی است تئاتر علیرغم اینکه بومی است ؛ انسانی است و قطعا در جغرافیا نمی گنجد . و اصولا یکی از دلایل انسانی نامیدن این هنر ؛ به علت توان برقراری ارتباط با هر زبان و تفکر و ایدئولوژی است . با تئاتر است که با آواها و حرکات نمایشی باوجود داشتن زبان مختلف باهم انس می گیریم و همدیگر را درک کرده و به فهم مشترک می رسیم . حال با این اوصاف اگر یک نمایش بخواهد در بطن

گروهی خود؛ تعاملی دوستانه و منطقی داشته باشد ستون هیچ کاشانه ای نباید بلرزد و نمی لرزد عده ای از دوستان ( اعم از موافق و مخالف بنده ) معترض حقیر شده اند که : شما کجا ؟ مشگین شهر کجا ؟ من دوست دارم بپرسم که : چرا نه ؟؟ مگر ما مدعی تعامل و هم اندیشی نیستیم ؟ مگر موطن یکی با کار در یک محیط دیگر تغییر می کند ؟ مگر همین بروبچه های تئاتر مشگین شهر از خانواده تئاتر این دیار نیستند ؟ مگر ماها روزی در انتخابات انجمن استان دست به دامان همین نوع از بچه نشدیم ؟ اصلا ایراد کار کجاست ؟ چرا منطقی ابراز نظر نمی کنیم ؟ اولا اگر به نویسنده است که سالیان سال است جغرافیا معنی پوشالی خود را از دست داده ! اگر به بازیگراست ..که حداقل در استان اردبیل خوشبختانه ؛ شایستگی جای جغرافیا را گرفته است . اگر به گروه و تعصب بومی گرایانه است و درج نام شهر ؟؟ که دوست و دشمن می دانند احمد مسرت چه زجرها و سختی ها که در این راه نکشیده . . (آماده شنیدن مخالفان این مبحث هستم ) .اما اندکی صداقت و نیک اندیشی و واقع بینی می طلبد که دریابد این کار ( کار تئاتر در مشگین شهر )نیز دقیقا همسو با تعامل منطقی و بومی گرایانه است .. و اصولا اگراین عزیزان  تاریحچه تئاتر بیله سوار مطالعه فرمایند متوجه ارتباط قدیمی این دو فرهنگ خواهند شد ..اما ای کاش با دیگران هم اگر نبودیم لااقل با خود صادق بودیم : که بابا ما چه کردیم و جه میخواهیم و جه اندازه مختاریم خود را قیم جغرافیا بدانیم ؟ برای این جغرافیا در طول زندگی هنری مان چه هزینه کردیم ؟ من نه تنها از کار با بچه های تئاتر مشگین شهر شرمسار نیستم بلکه خرسند م و مفتخر که در اندک مدتی کاری را آماده و حداقل به بخش جنبی جشنواره رسانده ام ( که حرف و حدیث  و بحث خاص خود را دارد ) . چرا وقتی تعامل یک طرفه و علی الظاهر به نفع ماست میشود شعار ؟؟!! اما وقتی جایی برای خود دراین دایره نمی بینم و از درک مفهوم واقعی آن عاجزیم متوسل به طعنه و کنایه و قهر و ناز واتهام و هزار عملکرد ناشیانه میشویم ؟ شعور آنست که دریابیم .  و اگر این نوع تعامل بدعت است من به آن افتخار می کنم چرا که فقط و فقط به تئاتر به عنوان هنر راستین انسانی می اندیشم و بس . درادامه بیشتر خواهم گفت . اما از دوستان صادق و صادقان دوست می خواهم خیلی صریح این امر را به نقد بگذارند اطمینان داشته باشند که حقیر انتقادات سازنده دوستان را به گوش جان پذیرا خواهم بود وبه کار خواهم بست پس بنده را از ارائه نظراتتون بی نصیب نگذارید ...ممنون