نمایش که هنری اصیل و بیبدیل نامیده شده و از ابتدای آفرینش به اشکال گوناگون اعم از حرکتی و آوائی همزیستی مسالمتآمیزی با انسان داشته است و در طول تاریخ سیری متنوع و تکاملی را پیموده است تا آنجائیکه حافظهی نگارنده و تحقیقات پرسگرانهاش یاری میدهد در شهرستان بیلهسوار نیز این روند حکایت جالبی دارد که پرداختن به جزئیات آن کاری بس سترگ و راهی طولانی را طلب میکند که از حوصله این مقاله خارج مینماید. در سالهای قبل از انقلاب اسلامی مثل اغلب شهرهای کوچک (اگر نگوییم کل شهرستانها) نمایش و زمان اجراهای عمومی در شهرستان کوچکی مثل بیلهسوار تابعیت مستقیمی از مناسبات و جشنهای سراسری داشت. ......
صرفنظر از جمعخوانیها و کارهای گروهی و فردی که در رگ و خون و فرهنگ بومی منطقه جاری است از قبیل مراسمات عروسی و عثمانکشی و مراسمات عیدنوروز و چهارشنبهسوری تکم خوانی(که تکمخوانی مرحوم شاعر نوروز بدلی هنوز در خاطرههاست) و شب چله و شب یلدا و در رأ س همه اینها تعزیهخوانی(شبیهخوانی) که هر کدام حکایت خاص خود را دارد جا دارد متولیان فرهنگی نگرشی دوباره به این دست هنرهای محلی داشته باشند، نمایش بصورت امروزین و شکل گروهی آن و آنچه که در حال حاضر به آن « تئاتر صحنهای» میگوییم از مراسمات تاجگذاری در سال 46-45 و در قالب برگزاری جشنهای تاجگذاری رژیم سلطنتی، به صورت نمایشهای خیابانی شروع گردید البته لازم به ذکر است که همزمانی اجراهای نمایش با جشنهای کذایی تاجگذاری و جشنهای 2500ساله و یا 50سال سلطنت پهلوی هیچ ربطی به اعتماد و اعتقاد هنرمندان به این مراسمات نداشت و صرفاً به دلیل نبود امکانات و عدم همراهی مسئولین وقت و نبود فضاهای مناسب، هنرمندان چارهای جز همزمانی اجرا با این مناسبات کذایی و ضدمردم نداشتند. (بویژه در شهرستانهای کوچک)
مهمترین برنامه نمایش در آن زمان که تأثیر قابل توجهی در کشاندن مردم تا پاسی از شب به تنها خیابان شهر و مقابل درمانگاه و پاسگاه وقت که محل اجرای برنامههای کمدی بود نمایش «جهودقلی» (که اجرای آن را فردی بنام «عزیز شمسنو» بعهده داشت) بود. جهودقلی ترکیبی از سیاهبازی و روحوضی و تلخکبازی(دلقک) بود که با زبان عامیانه و بومی توانست ارتباط جذاب و جالبی با اکثریت عامی جمعیت در آن سالها برقرار نماید. بطوریکه از هرکس که در آن زمان حضور داشت سؤال کنی قطعاً خاطرهای از شیرینکاریها و متلها و مثلهای «جهودقلی» برای تعریف کردن دارد. انتخاب نام جهودقلی در آن زمان (اوجگیری ارتباط رژیم شاه و رژیم صهیونیستی) نیز به شکل ظریفی نشان از دقتنظر هنرمندان و ترتیب دهندگان برنامههای نمایشی دارد، در جنب برنامهی محوری «جهودقلی» برنامه شاد و موزیکال که اغلب به دلیل مرزی بودن بیلهسوار و نزدیکی فرهنگ آذربایجان شوروی سابق، تقلیدی بوده است با این تفاوت که بعلت عدم پذیرش فرهنگ جامعه آن زمانی شهرستان، مردان بجای بازیگران زن به کار گرفته میشدند و با پوشیدن لباس زنانه و تقلید صدای آنان، به ایفای نقش میپرداختند این برنامهها سالیان متمادی سوژهی بازی کودکانه محلهها بود. پس از این دوره، نمایش جز در مدارس جائی نداشت و صرفاً در موسمهای مقطعی از قبیل ((چهار آبان – 21آذر و ششم بهمن)) خواسته یا ناخواسته به نوعی به ابزاری حکومتی تبدیل شد. اما با تمام این اوصاف دبیران وارد به کار و علاقمند از بین دانشآموزان دوستدار این هنر، افرادی را انتخاب و به تعلیم و تمرین و اجرای نمایشهای مختلف میپرداختند. بعد از آن مراسمات آقای حسین ژاله در سازماندهی و جمع کردن علاقمندان هنر نمایش نقش بسزایی داشت که از شاگردان ایشان میتوان شهید سخاوت رنجبر، آقای حسین بشیرزاده، عبداله طالشی و رشید تیموری را نام برد که هر چند آقای حسین بشیرزاده تا سالیان طولانی این کار را ادامه داد اما در حال حاضر هیچگونه فعالیتی در این زمینه ندارد. با توجه به فضای جامعهی آن روز انتخاب متنها سمت و سوی مشخص داشتند و اکثراً یا گریز به تاریخ داشتند و یا داستانهای ظلم ارباب و مظلومیت رعیت را به نمایش میگذاشتند. در این اثنا نمایشهای کمدی بدلیل سادگی و عامهپسند بودن از لحاظ تماشاگر حرف اول را میزد و به همین دلیل است که کلمه «نمایش» در بیلهسوار همواره حرکات خندهآور و طنزآلود را تداعی میکرد. حد فاصل سالهای 47 تا 50 آقای حسین زابلی میداندار نمایشهای شاد بود و راهاندازی کارناوالهای شادی روی تریلی تراکتورها نیز در زنده بودن و به میان مردم رفتن این هنر سهمی هرچند اندک داشتند رفتهرفته با توجه به جو سیاسی و فضای باز جامعه انتخاب متنها از حساسیتهای خاصی تبعیت میکرد و افراد بیشتری جذب این کار میشدند ولی در هر حال از محدوده مدرسه خارج نمیشد هرچند بذلهگویی بعضی افراد (بصورت فردی و جمعی) در عروسیها و شبنشینیهای مناسبتی و نمایش معرکه ای درویشهای دورهگرد و پهلوانانی از قبیل حسین بهبودی و حسن شمالی و ... ادامه داشت. جذب افراد به این هنر سبک و رویه خاصی نداشت افراد از دو ویژگی عمده برخوردار بودند یا خیلی علاقمند بودند یا خیلی درسخوان. چون دبیرانی که به این کار مشغول بودند اعتقاد داشتند که افراد درسخوان در حفظ متن نسبت به دیگران مهارت خوبی دارند و با توجه به وقت کم تمرین دیگر معیارها از قبیل علاقه و استعداد و توانایی و فیزیک بدن، بیان و چهره بخودی خود در پرده میماند و مورد توجه قرار نمیگرفت. سالنهای مدارس(البته تا سال 1350 مدرسه امام فعلی تنها مدرسه بیلهسوار بوده است)
با عرضهای 5/2 الی 3 متر با پردههای دستدوز خود بچهها که با طنابهای دستی کشیده میشدند (و تا حال نیز کشیده میشوند) مکان اجرای نمایش بودند. از دبیران این دوره بهروز موحد، کاظم صادقی، آقای عزیزپور و فیروز نکتهسنج بودند و از بازیگران آن زمان صفر نمازی، یوسف خاکپور، عباسعلی ویژه، بایرام پیرانه، اسماعیل افسر، یداله ذبیحی، یاور سجودی، افشار پناهی، غلام نجفی، یاور صادقی، ابراهیم خانزاده و احمد مسرت بودند.از سال 50 به بعد و ساخت مدارس جدید و نیز فراگیر شدن هنر نمایش نسبت به قبل و با آمدن آقای جواد گلپایگانی (بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون) که در آن زمان بعنوان معلم سپاه دانش در بیلهسوار حضور داشت و بدنبال حضور آقای علی اعتمادی از مشکینشهر با نمایش «حماسه یک سرباز» عملاً گروههای نمایش به دو بخش کمدی و درام تقسیم شدند. هر چند بازیگران در هر دو قسمت شرکت داشتند ولی روزهای اجرای هرکدام تفکیک میشدند. از تأثیرات این دو شخصیت در تئاتر بیلهسوار، قبل از هرچیزی تا حدود قابل توجهی، عنایت به بخش فنی بصورت علمی و جدی بود بطوریکه از هنرآموزان آن دوره هنوز هستند کسانی که در این فضا نفس میکشند اجرای نمایش حماسه یک سرباز با کارگردانی مشترک علی اعتمادی و آقای عزیزپور و بازیگری آقایان کامل طاهری، حسین بشیرزاده، احمد مسرت، افشار پناهی، بایرام پیرانه، یاشیل نمازی و حسین اصولی نقطه عطفی در هنر نمایش و دگرگونی آن در بیلهسوار بوده است و اجرای نمایش «باباکوهی» به کارگردانی جواد گلپایگانی و با بازیگری احمد مسرت، یوسف خاکپور، عباسعلی ویژه، مرضیه بهرو و ناهید روستا نیز بنیان جدیدی در اجرای نمایش بصورت مختلط دختر و پسر ایجاد کرد. شرکت گروههای نمایش مدارس در مسابقات بین شهرستانها، بویژه حضور در مشکینشهر (که آن موقع آموزش و پرورش بیلهسوار تابع اداره مشکینشهر بوده است)
http://night-skin.com/up/images/7g48y7c1ic3tkh50c3x.jpg
ارتباط و تبادل اطلاعات و افکار جرقههای خوبی در علاقمندان به نمایش ایجاد کرد از سال 53، نمایشنامهنویسی بصورت مدرسهای و کارگردانی و جمع کردن گروه توسط خود دانشآموزان فاز جدیدی را در این راه آغاز کرد بطوریکه نمایش بطور خاص دیگر در انحصار دبیران و به اصطلاحی دیگر افراد غیربومی نبود هرچند همکاری نزدیکی بین افراد وجود داشت. آقای احمد مسرت که از سال 48 بعنوان بازیگر در گروههای نمایشی شرکت میکرد با نوشتن نمایشنامههای کمدی در حد مدرسهای شروع به نوشتن و کارگردانی کرد.نمایشهای «نعیم و نعیمه» ، «مرتاض هندی» ، »چرا درس بخوانیم» ، «بخوانم یا نخوانم» ثمرهی آن سالهاست که با تمام ضعفها و کاستیهایی که داشت پایهگذار گروههای مستقل دانشآموزی بود در این سالها همکاری دلسوزانه و صمیمی علی تقیزاده، رضا نیکزاد، اسد جنگجو، حسین بشیرزاده، مرحوم شهید سخاوت رنجبر و دلگرمی سایر معلمین نیز روحیهبخش افراد بود از آنجائیکه مسابقات نمایشنامهنویسی نیز خطدهی خاصی به شهرستانها میداد. در سال 55 آقای احمد مسرت با نویسندگی و کارگردانی نمایش«نوری در تاریکی» به مسابقات مدارس رفته و مقام کسب کرد و این اولین کار مستقل جدی بیلهسوار در سال 55 بود. بازیگران نمایش نوری در تاریکی عبارت بودند از: یوسف خاکپور، بایرام پیرانه، حسن طائر، یاشیل نمازی، محمدعلی مسرت، افشار پناهی، عباسعلی ویژه، داود جهانبخش و حمید مجدآبادی(در حال حاضر بازیگر تلویزیون در تبریز است) در سال 56 شهرستان بیلهسوار با نمایش «پرتگاه» به نویسندگی و کارگردانی احمد مسرت به مسابقات استانی (در آن زمان استان آذربایجانشرقی به مرکزیت تبریز بود) و از آن پس به مسابقات سراسری در اردوی رامسر راه یافت این امر موجب دلگرمی علاقمندان و جذب بیشتر دانشآموزان به این کار گردید . دراین نمایش آقایان داود جهانبخش .احمدمسرت ایفانقش نمودند .
http://night-skin.com/up/images/rjfl82ppho8ak8x38u3.jpg
س از پیروزی انقلاب اسلامی در اولین سالگرد انقلاب با تجمع دوباره و خودجوش افراد برای اولین بار در بیلهسوار نمایش «بیزه نه لازیمدیر» به زبان ترکی به نویسندگی و کارگردانی احمد مسرت و بازیگری نادر پورعطا، حمید مجدآبادی، احمد مسرت، محمد مسرت، آقاخان شاهی و ... به اجرا در آمده و مورد استقبال مردم قرار گرفت (خبر اجرای آن در روزنامههای سراسری آن زمان از جمله روزنامه اطلاعات درج گردیده است) پس از شروع جنگ تحمیلی همچنان تئاتر در مدارس با رنگ و بو و تمهای جنگی ادامه پیدا کرد و نقش آقایان عدیل جوادنژاد، صفر نمازی و رسول مسرت و سایرین ... در حفظ هنر در آن سالها ستودنی است پس از پایان جنگ تحمیلی و فعالیت مربیان پرورشی از جمله آقایان الهوردی نوزاد، یعقوبعلی آقازاده، محمد تیموری و حجت البرز رقابت دیدنی و پویا بین دانشآموزان دبیرستان و هنرستان و تربیت معلم ایجاد شد بطوریکه دانشآموزان علاقمند سعی در رقابت و کسب عنوان اولی داشته و در انتخاب متن و نحوه اجرا و جزئیات فنی با راهنمایی مربیان و دقت بیشتری میکردند از افرادیکه محصول رقابتهای این سال بشمار میآیند: جابر فتحی، روشن اسدی، بهنام فرجاد، شهرام شاهدی، مهدی مسرت، مرحوم شهروز محبی و تورج عمرانی در نمایشهای مسابقهای و آقایان بخشعلی باهنر، بابک داوری، بهنام باقری، حمداله چنانی و ... در بخش نمایشهای کمدی بودند. در سال 71 اجرای نمایش «دیوانگان جنگ» توسط دانشآموزان تربیت معلم در سطح متوسطه و «پیوند» در دبیرستان 17شهریور و «میدان نبرد» در هنرستان کشاورزی اوج رقابتهای گروههای نمایشی بود توضیح اینکه هر سه اثر فوق توسط احمد مسرت نوشته شده بود این رقابتها به سطح مقطع راهنمایی پسرانه نیز گسترش پیدا کرد. اجرای نمایشهای رجعت، نور ایمان و سردار سردار( همچنین در مدارس دخترانه نمایشهای صاباحین آناسی، خاله خائن و ... که اغلب این نمایشها از نوشتههای آقای احمد مسرت بود.) و در این اوجگیری فعالین تئاتر مدرسهای بود، آقای خدمت نوریان (که بعدها به سعید تغییر نام داد) مسئولیت کتابخانه و نمایندگی فرهنگ و ارشاد اسلامی را بعهده گرفتند. ایشان که فردی جوان، علاقمند و از فعالان تئاتر استان اردبیل بودند طرحی نو در انداختند و با همکاری بچههای علاقمند و دوستی نزدیکی که با اینها و نیز همکاری و صمیمیتی که با آقای احمد مسرت داشتند اقدام به تشکیل گروههای مستقل از مدرسه کردند. از حق نگذریم تلاشهای این هنرمند عزیز (سعید نوریان) گامی خیلی محکم و استواری در جهت آشنایی علاقمندان با تئاتر جشنوارهای و امروزین، محسوب میشود. لازم به ذکر است که مسئولیت ایشان و فضا و مکان کتابخانه نیز یاریگر این امر بودند. ایشان با حضور در مدارس بعنوان داور اقدام به شناسایی و جذب افراد مستعد وعلاقمند نمود و افراد را در مسیر جدیدی رهنمون میساخت و اولین کار جمعی و مستقل از مدرسه را تحت عنوان «عود بر آتش» کارگردانی در بیلهسوار را تجربه کرد هرچند این متن موفق به حضور در جشنواره نشد اما در انسجام بچههای دبیرستانی، هنرستانی و تربیت معلم نقش بسزایی داشت و بچهها در قالب شهرستان بیلهسوار بصورت یک گروه گردهم آمدند.
نمایش پشت درهای خاکی، عاشق کشون، از کارهای آن دوره است. آقای سعید نوریان در سال 75 تصمیم گرفتند برای اولینبار بعد از انقلاب متنی با بازیگران مختلط به جشنواره ارسال دارند برای اینکار متن «دلبران» نوشته قدرت اله فتحی را انتخاب کردند و با تلاش بسیار و چشمگیر و با به جان خریدن تمام عوارض ناشی از حضور زن در شهرستان بیلهسوار این کار را به جشنواره استانی بردند افرادیکه ایشان را در این راه یاری کردند آقایان احمد مسرت، جابر فتحی، بهنام فرجاد، بهزاد صمدی و خانمها فریبا مهرزاد، فریبا جهانپناه و لیدا هوشنیا بودند که فریبا مهرزاد و فریبا جهانپناه در اولین حضور خود جایزه بازیگری اول و دوم را نیز دریافت کردند. پس از انتقال ایشان به اردبیل تئاتر شهرستان بیلهسوار تا حدودی دچار رکود گردید و در سال 75 و 76 آقای احمد مسرت با نمایشهای «آز اولاد-دوزاولاد» و «نماز» در جشنواره پارسآباد با گروهای نمایشی پارسآباد همکاری و حضور پیدا کرد و آقای جابر فتحی دوباره به تئاتر مدرسهای روی آورده و نمایش قهرمان را کارگردانی نمود. در سال 77 در جشنواره فجرمغان بیلهسوار با نمایش «قریلماز ایپ» به نویسندگی و کارگردانی آقای احمد مسرت حضور پیدا کرد این نیز اولین گروه مستقل و خالصانه بیلهسوار بود که جایزه و نویسندگی دریافت کرد و این نمایش در همان سال در سالن جدیدالتأسیس فرمانداری به همراه نمایش «ستاره دنبالهدار» به اجرای عمومی درآمد. بازیگران این دو نمایش عبارت بودند از: افشین پناهی، مرحوم شهروز محبی، منوچهر خوشآوازه، بهزاد صمدی، روشن اسدی، جابر فتحی، تورج عمرانی و بهرام عبادی و بخشعلی باهنر و شهرام بهرو.
در سال 78، آقای جابر فتحی نمایش سیب را نوشته و کارگردانی کرده و در مهرماه همان سال به اجرای عمومی گذاشت بازیگران نمایش سیب، جابر فتحی، روشن اسدی، آرزو انامی. از ویژگی خاص نمایش سیب حضور زن در اجرای شهری بود. و نیز به دنبال اجرای این نمایش اولین گروه منسجم و شناسنامهدار بیلهسوار به همت آقایان احمد مسرت و جابر فتحی به نام «گروه هنری رجاء» تشکیل شد که تا حال حاضر به حیات هنری خود در عرصهی نمایش ادامه میدهد.
در زمستان سال 78 در نمایش «پنجرهای بر بادها» نوشته دکتر فرهاد ناظرزاده کرمانی و «خورشید مهربانی» کاری از سوره به کارگردانی احمد مسرت و جمیله مرادی در جشنواره فجر مغان شرکت کرده و نمایش خورشید مهربانی در جشنواره پارسآباد و مشکینشهر حضور پیدا کرد. از ویژگی خاص «خورشید مهربانی» این بود که تمام عوامل آن خانم بودند که آقای احمد مسرت بعنوان مشاور گروه را همراهی میکرد.
در سال 79 شهرستان بیلهسوار با «نمایش حسرت» نوشته و کار آقای احمد مسرت و نمایش «کنار شیر آتشنشانی» نوشته دکتر فرهاد ناظرزاده کرمانی و کارگردانی روشن اسدی در جشنواره استانی شرکت کرد و در مهرماه همان سال نمایش حسرت با مجوز اداره کل فرهنگ و ارشاد استان به اجرای عمومی درآمد که با اقبال عمومی روبرو گردید. بازیگران نمایش حسرت جابر فتحی، مرحوم شهروز محبی، تورج عمرانی، روشن اسدی، مهدی مسرت، حبیب بهرامنژاد و خانمها زهرا شاهی مقدم و خدیجه آز بودند. و خانمهای مهناز شاهی مقدم بعنوان طراح صحنه و بهار وطنخواه بعنوان منشی صحنه با گروه همکاری میکردند. نمایش حسرت در حقیقت در طی جریان تمرینات به یک کار کارگاهی و آموزشی تبدیل گردید.
در سال 80 هنر نمایش سال پر جنبوجوش را پشت سرگذاشت در تابستان 80 شهرستان بیلهسوار با نمایش «صیقل» نوشته غلامحسین دریانورد و به کارگردانی احمد مسرت در نهمین جشنواره استانی حضور پیدا کرد بازیگران نمایش صیقل عبارتند از: جابر فتحی، روشن اسدی، افشین آقازاده و زهرا شاهی مقدم.
در زمستان 80 بیلهسوار با دو نمایش به نامهای «حسرت بولودی» به نویسندگی و کارگردانی احمد مسرت و بازیگری افشین آقازاده، زهرا شاهی مقدم ،افشین پناهی، سولماز فکرت و جابر فتحی و نیز نمایش «آراز» نوشته کریم عظیمی ججین و کارگردانی جابر فتحی و بازیگری روشن اسدی، شکر سیفالهی، جابر فتحی، سولماز فکرت و احمد مسرت در جشنواره فجر مغان پارسآباد و همچنین با نمایش « یک شب بارانی» نوشته علیرضا حنیفی و کارگردانی جابر فتحی در جشنواره مشکینشهر حضور پیدا کرد. بازیگران «در یک شب بارانی» یوسف دادجو و جابر فتحی بودند که آقای فتحی جایزهی پلاک طلای کارگردانی را کسب کردند.
در سال 81 بعلت تصادف هنرمند دوستداشتنی شهروز محبی شهرستان بیلهسوار نتوانست در جشنواره استانی حضور پیدا کند مرحوم شهروز محبی پس از حدود چهارماه در حالت کما به سربردن در هفتم مهر سال 81 جان به جانآفرین سپرد و هنر نمایش و علاقمندان تئاتر بیلهسوار را از وجود خودش محروم ساخت. در جشنواره سال 81 به دعوت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان آقایان احمد مسرت و جابر فتحی بعنوان مهمان حضور داشتند اما این شهرستان در جشنواره فجر مغان با نمایش صحنهای «نقل آخر» به کارگردانی آقای احمد مسرت و با بازی جابر فتحی، یوسف دادجو، سولماز فکرت و هستی سلطانی حضور یافته و خانم هستی سلطانی جایزهی بازیگری دریافت و از آقای احمد مسرت به عنوان کارگردان تقدیر گردید.
در سال 82 شهرستان بیلهسوار ضمن حضور در اولین گردهمآئی گروههای نمایشی جهاد کشاورزی با نمایش «سن آغا – من آغا» و کسب عناوین بازیگری توسط فرهاد گرانمایه و کارگردانی توسط احمد مسرت و بازیگری خردسال طه مسرت در جشن استانی تئاتر نیز با همان نمایش شرکت نمود. نمایش خیابانی «سن آغا-من آغا» نوشته و کار آقای احمد مسرت بود و بازیگرانش عبارت بودند از: احمد مسرت، فرهاد گرانمایه، مهدی خاکپور، وحید فرجی، طه مسرت، خیام رحیمی و یاور محمدزاده در زمستان 82 در جشنواره فجرمغان بمناسبت گرامیداشت مرحوم شهروز محبی شهرستان بیلهسوار با نمایش صحنهای «نقل آخر» نوشته علی فتوحی و کارگردانی احمد مسرت و بازی آقایان جابر فتحی، یوسف دادجو و سولماز فکرت نقل خداحافظی با مرحوم محبی را نقالی کردند.
در سال 83 شهرستان بیلهسوار با نمایش «شهرزاد» به کارگردانی آقای روشن اسدی و نمایش «قصه و غصه» نوشته و کار آقای احمد مسرت فراخوان جشنواره فجر پارسآباد شرکت نمود که نمایش قصه و غصه موفق به حضور در این جشنواره گردید و موفق به کسب جایزه در بخش موسیقی توسط آقایان مهران عبادی و طه مسرت گردید.
همچنین در سال 83 این شهرستان با دو گروه در فراخوان جشنواره استانی تحت نام «اندوه بودن» در بخش صحنهای به کارگردانی آقای افشین آقازاده و نمایش «گذر و گذر» در بخش خیابانی نوشته و کار آقای احمد مسرت شرکت نمود که نمایش خیابانی گذر و گذر موفق به حضور و کسب جایزه بازیگری توسط اکبر صادقی و عنوان منتخب حضور در جشنواره سراسری فجر توسط هیئت داوران گردید. (بازیگران اکبر صادقی، هامون نظمی، هوشنگ صفری، رسول سمائی، مسعود جلیلی، مهدی خاکپور) در سال 83 بمناسبت بزرگداشت روز جهانی تئاتر همایش ویژهای به همت آقای علیرضا اصغری و با حضور آقایان سیدرضی محمودی، داور فرمانی و اکبر منصوری از شهرستان اردبیل برگزار شد
در این همایش علاوه بر سخنرانی آقای سیدرضی محمودی، نمایش قصه و غصه نوشته و کار آقای احمد مسرت به اجرا درآمد و از نظر کارگردانی توسط سیدرضی محمودی و از نظر بازیگری توسط داور فرمانی و از نظر متنی توسط آقای اکبر منصوری مورد نقد و تحلیل و بررسی قرار گرفت و جلسه عملاً تبدیل به یک کلاس آموزشی گردید که مورد استفاده علاقمندان قرار گرفت. همچنین در تابستان همان سال نمایش دیگری با حضور هنرمندان سایر شهرستانهای استان از جمله مشکینشهر، پارسآباد، گرمی، جعفرآباد و بابک برگزار شد. از سخنرانان این همایش عبارت بودند از آقای افشین سخائی از مرکز هنرهای نمایشی در زمینه تاریخ جهانی تئاتر و تئاتر در ایران، آقای مهندس آهنگر دزفولی از پارسآباد در زمینه تاریخچه برگزاری جشنواره فجرمغان و حضور شهرستان بیلهسوار در آن و آقای احمد مسرت در زمینه هنر تئاتر و تقدس آن و بایدها و نبایدهای آن در شهرستان، می توان نام برد. در جنب این همایش که در دو روز برگزار شد نمایش قصه و غصه نوشته و کار آقای احمد مسرت به اجرا درآمد و چند جلسه کلاس آموزشی توسط آقای افشین سخائی و جلسه پرسش و پاسخ توسط آقای غلامعباس آهنگر و احمد مسرت برگزار گردید.
در سال 84 با همت و تلاش آقای جابر فتحی (مسئول انجمن نمایش وقت) و مشاوره و همفکری آقای احمد مسرت جهت ساماندهی و برنامهریزی برای گروههایی نمایش موجود جشنواره داخلی با حضور چند گروه برگزار گردید که یک گروه از پارسآباد به کارگردانی آقای اصغر سعادت با نمایش «گفتگوی شبانه» نیز حضور پیدا کرد و در این جشنواره که ویژگی و مشخصات یک جشنواره کامل از قبیل داوری، اهدای جوائز و بخش نقد و بررسی و آموزش را نیز داشت. آقای احمد مسرت از طرف اداره کل فرهنگ و ارشاد استان مسئولیت برگزاری جلسات نقد و بررسی را بعهده داشند.
اجرای عمومی «خوان خون» در مهرماه 84 به کارگردانی آقای افشین آقازاده از سایر اتفاقات سال 84 میباشد.
در سال 85 آقایان احمد مسرت جهت ایجاد روحیه تعاون و تبادل افکار با گروههای شهرهای همجوار و نیز تشویق و ترغیب علاقمندان بچههای جعفرآباد تا با نمایش خیابانی «توت آ توت» در جشنواره فجرمغان شرکت کرد بازیگران این نمایش آقایان حسین عادلی، فرزاد سعیدی، اکبر صادقی، هامون نظمی، صیاد ایمانزاده، علی اصغری، علی قهرمانزاده، فیروز عطایی و مهران راعی. در این نمایش جایزه بازیگری توسط حسین عادلی و جایزه ویژه خردسالان توسط آقایان علی اصغری و علی قهرمانزاده، و جایزه کارگردانی توسط احمد مسرت کسب گردید. همچنین آقای جابر فتحی جهت رشد و شکوفایی پایه هنر نمایش در جعفرآباد با گروه نمایشی مشترک در جشنواره پارسآباد حضور پیدا کرد و جایزه کارگردان کسب نمود.
در سال 86 برای اولین بار بیلهسوار با نمایش خیابانی «چال ها چال» در جشنواره حوزه هنری تحت عنوان جشنواره ماه شرکت کرد. نمایش فوق نوشته و کار آقای احمد مسرت بود که بازیگران آن ترکیبی از هنرمندان جعفرآباد از جمله حسین عادلی، فرزاد سعیدی و عاشیق وکیل اصغری و هنرمندان بیلهسوار اکبر صادقی، هامون نظمی، یاور محمدزاده، رسول حمیدی و مسعود جلیلی. در این نمایش عاشیق وکیل اصغری جایزه بازیگری و موسیقی محلی و سنتی را کسب کرد.
و در آخر یادی کنیم از تعزیهخوانان و هنرمندانی که سالیان سال در این راه تلاش کرده و بسوی معبود شتافتهاند. از آن جمله میرزا نجف اسرافیلی، عطا عطایی، مطلب و فرزندش حسن دلیر، کمال صبری، قربان و علیاکبر حمیدی، اکبر عبدی، هوار عیوضی، خالق افسری، کربلایی عزت دادجو، بایرام ساجدی، نصرت ملکزاده، مشهدی اروج نوریان، توکل آقازاده (فعالین تعزیه و شبیهخوانی) و شهید سخاوت رنجبر و مرحوم شهروز محبی (فعالین موسیقی اصیل و تئاتر) روحشان شاد.
و با آرزوی طول و توفیق روزافزون برای استاد حسین امیری، سعداله ذکیپور، محمود معبودی، فیروزوطنخواه، حسین بشیرزاده، رشید تیموری، عبداله طالشی، صفر نمازی، قدیر ذکائی، کربلایی سواد با وفا، و همت بهادر، بخشدار عزتی و ... (فعالین تعزیه و تئاتر)
«سخنی نراندم که در آن به تعصب و تزیدی کشد و خوانندگان این تصنیف گویند شرم باد این پیر را»
(( از ابوالفضل بیهقی در تصنیف تاریخ بیهقی ))
و ... صحنه هرگز خاموش مباد.
آذر 87
درآذر۸۷ گروه هنری رجاء بیله سوار بانمایش"من من" به نویسندگی وکارگردانی احمد مسرت و بازیگری جابر فتحی و زهرا شاهی مقدم در چهاردهمین جشنواره مغان (شکوه شکفتن) شرکت کرده و تقدیر نویسندگی وُ لوح سپاس و جایزه ویژه کارگردانی و نیز لوح سپاس و جایزه ویژه بازیگری زن و مرد را کسب کرد
با سلام و عرض ارادت دوباره
گزارش جالب و قابل استفاده ای بود . جسارتا؛ در خصوص نمایش دلبران باید عرض کنم که این نمایش نوشته قدرت الله فتحی بوده و خانم ها فریبا مهرزاد و فریبا جهانپناه به ترتیب رتبه های اول و دوم بازیگری زن جشنواره را علیرغم حضور حضور بازیگران قدری از اردبیل ُپارس آباد و ...به خود اختصاص دادند.به امید حضور دوباره جنابعالی در صحنه های نمایش
قربانت سعید
باسلام ما کم لطف نشده ایم بلکه میگوییم یادیروز غلط بود یا امروز...نمیشود هردو بدون مقدمه درست باشد ما بدنبال آن مقدمه اییم...خواستی تماس بگیر.