سیاه مشق های ما

وب نوشت های احمد مسرت

سیاه مشق های ما

وب نوشت های احمد مسرت

عرادار..یا وفادار؟؟؟؟

آن روز حسین بیشتر از آب ..

تشنه لبیک بود!!!

افسوس که ...

بیش از افکار عالیش

زخم های تنش را دیدیم ...

و بالاترین دردش را بی آبی دانستیم

....و امروز ....

حسین بیش از عزادار ...

تشنه !!!!!

وفادار است ........

 

     ایام تاسوعا و عاشوارای پیامبر جاودان آزادی تسلیت باد

عید قربان مبارک .....

یکی می گفت : خدا رحمت کند ابراهیم پیامبر را ...

ازش پرسیدند : چرا او ؟؟؟

جواب داد : د ..اگه او قربانی نمی کرد ما سالی یه بار هم رنگ گوشت رو نمی دیدیم !

عید قربان ......بر پیروان دین حنیف مبارک باد

تعامل از شعار تا شعور !!

تئاتر کاری گروهی است و جمع بودن و مسئولیت پذیری در ذات پویا و جوشان آن متبلور و متجلی است تئاتر علیرغم اینکه بومی است ؛ انسانی است و قطعا در جغرافیا نمی گنجد . و اصولا یکی از دلایل انسانی نامیدن این هنر ؛ به علت توان برقراری ارتباط با هر زبان و تفکر و ایدئولوژی است . با تئاتر است که با آواها و حرکات نمایشی باوجود داشتن زبان مختلف باهم انس می گیریم و همدیگر را درک کرده و به فهم مشترک می رسیم . حال با این اوصاف اگر یک نمایش بخواهد در بطن

گروهی خود؛ تعاملی دوستانه و منطقی داشته باشد ستون هیچ کاشانه ای نباید بلرزد و نمی لرزد عده ای از دوستان ( اعم از موافق و مخالف بنده ) معترض حقیر شده اند که : شما کجا ؟ مشگین شهر کجا ؟ من دوست دارم بپرسم که : چرا نه ؟؟ مگر ما مدعی تعامل و هم اندیشی نیستیم ؟ مگر موطن یکی با کار در یک محیط دیگر تغییر می کند ؟ مگر همین بروبچه های تئاتر مشگین شهر از خانواده تئاتر این دیار نیستند ؟ مگر ماها روزی در انتخابات انجمن استان دست به دامان همین نوع از بچه نشدیم ؟ اصلا ایراد کار کجاست ؟ چرا منطقی ابراز نظر نمی کنیم ؟ اولا اگر به نویسنده است که سالیان سال است جغرافیا معنی پوشالی خود را از دست داده ! اگر به بازیگراست ..که حداقل در استان اردبیل خوشبختانه ؛ شایستگی جای جغرافیا را گرفته است . اگر به گروه و تعصب بومی گرایانه است و درج نام شهر ؟؟ که دوست و دشمن می دانند احمد مسرت چه زجرها و سختی ها که در این راه نکشیده . . (آماده شنیدن مخالفان این مبحث هستم ) .اما اندکی صداقت و نیک اندیشی و واقع بینی می طلبد که دریابد این کار ( کار تئاتر در مشگین شهر )نیز دقیقا همسو با تعامل منطقی و بومی گرایانه است .. و اصولا اگراین عزیزان  تاریحچه تئاتر بیله سوار مطالعه فرمایند متوجه ارتباط قدیمی این دو فرهنگ خواهند شد ..اما ای کاش با دیگران هم اگر نبودیم لااقل با خود صادق بودیم : که بابا ما چه کردیم و جه میخواهیم و جه اندازه مختاریم خود را قیم جغرافیا بدانیم ؟ برای این جغرافیا در طول زندگی هنری مان چه هزینه کردیم ؟ من نه تنها از کار با بچه های تئاتر مشگین شهر شرمسار نیستم بلکه خرسند م و مفتخر که در اندک مدتی کاری را آماده و حداقل به بخش جنبی جشنواره رسانده ام ( که حرف و حدیث  و بحث خاص خود را دارد ) . چرا وقتی تعامل یک طرفه و علی الظاهر به نفع ماست میشود شعار ؟؟!! اما وقتی جایی برای خود دراین دایره نمی بینم و از درک مفهوم واقعی آن عاجزیم متوسل به طعنه و کنایه و قهر و ناز واتهام و هزار عملکرد ناشیانه میشویم ؟ شعور آنست که دریابیم .  و اگر این نوع تعامل بدعت است من به آن افتخار می کنم چرا که فقط و فقط به تئاتر به عنوان هنر راستین انسانی می اندیشم و بس . درادامه بیشتر خواهم گفت . اما از دوستان صادق و صادقان دوست می خواهم خیلی صریح این امر را به نقد بگذارند اطمینان داشته باشند که حقیر انتقادات سازنده دوستان را به گوش جان پذیرا خواهم بود وبه کار خواهم بست پس بنده را از ارائه نظراتتون بی نصیب نگذارید ...ممنون